دستهبندی نشده
تاثیر تشویق کلامی بر افزایش هوش
آنی مورفی پال1، نویسنده کتاب origins در مقاله ای که به تازگی منتشر کرده است به موضوع تشویق های کلامی معلمین می پردازد و تاثیری که این تشویق ها در موفقیت یا شکست تحصیلی دانش آموزان دارند. مورفی توضیح می دهد بسیاری از معلم ها برای تشویق دانش آموزان از جملاتی نظیر” آفرین”، “آفرین پسر/ دختر با هوش” و غیره استفاده می کنند. حتما قبلا نیز با این بحث رو به رو شده اید که بسیاری از روان شناسان تربیتی اذعان دارند تشویق هایی که نه مبتنی بر “عمل خاصی” بلکه بر مبنای “قضاوتهای شخصی” صورت می گیرند، فایده آموزشی ندارند و یادگیری را لزوما تقویت نمی کنند. اما مورفی بر این باور است که نه تنها این جملات، خالی از معنا و کلیشه ای نیستند، بلکه بالعکس تاثیر مخربی نیز بر یادگیری دانش آموزان دارند.
در این زمینه، کارول ووک2 روان شناس دانشگاه استنفورد نیز با مورفی هم زبان می شود که وقتی معلم ها از کلمات تشویق آمیزی مانند”عالی بود”، ” تو بی نظیری”، “خیلی باهوشی” و غیره استفاده می کنند، این پیام را به دانش آموز می دهند که او کامل است، هوش و استعداد او در بالاترین نقطه قرار دارد و دیگری راهی برای پیمودن و نقطه ای برای رسیدن باقی نمانده است. این پیام نه تنها منجر به ایجاد یک خودپنداره کاذب در دانش آموز می شود بلکه از طرف دیگر نیز استرس و تنش روانی زیادی را بر او وارد می کند.
دانش آموزانی که با چنین عباراتی مورد تشویق قرار می گیرند، همیشه نگران هستند که نکند این قضاوت در مورد خود را به خطر بیندازند، برای انجام تکالیف، شرکت در آزمون ها و امتحانات، دچار استرسی حتی بیش از دانش آموزان سطح متوسط و ضعیف می شوند زیرا می خواهند خود را در اوج نگه دارند و این خودپنداره کاذب و شاید تصور عمومی را که آنها بهترین، باهوش ترین و کامل ترین دانش آموز هستند، را دست نخورده نگاه دارند.
ووک شرح می دهد که تشویق کلاس معلمین و همچنین والدینی که از عبارات کلیشه ای و قضاوت شخصی استفاده می کنند، برای دانش آموزان مضر هستند زیرا این تصور را دامن می زنند که هوش و استعداد، عناصری ثابت و مادرزادی هستند و تلاش و کوشش دانش آموزان تاثیری در تغییر نتیجه نخواهد داشت. در یک پروژه تحقیقی3 که دانشگاه استفورد آغاز کرده است، ووک به همراه چند نفر از روان شناسان آموزشی، به این نتیجه رسیده اند زمانی که دانش آموزان باور می کنند که هوش عنصری قابل تقویت و تغییر است، عملکرد تحصیلی بهتری از خود نشان می دهند. دانش آموزانی که باور می کنند هوش، قابل تقویت و بهبود است، استقامت و پایداری بیشتری برای یادگیری نشان می دهند، تلاش خود را مضاعف می کنند و برای کسب نمرات و نتایج بهتر تلاش بیشتری مبذول می کنند.
ووک، آغازگر یک پروژه دیگر با استناد به نتایج تحقیق دانشگاه استنفورد، نیز بوده است. این پروژه که به اصطلاح”مغزشناسی4” نام گرفته است تلاشی برای پیشبرد یک برنامه کمک درسی است که به دانش آموزان کمک کند، با عملکرد مغز خود آشنایی پیدا کنند، و بیاموزند که یادگیری چگونه در مغز صورت می گیرد. ووک در این پروژه، سعی دارد با آشنا کردن دانش آموزان با عملکرد و ظرفیت مغزی و ذهنی خود، آنها را با سبک های یادگیری، توانمندی ها وظرفیت های بالقوه ذهنی خود و راهبردهای یادگیری متناسب با سبک یادگیری منحصر به فرد هر یک از دانش آموزان، امکان پیشرفت تحصیلی و عمکرد بهتر در دروس را فراهم کند.
مهم ترین ایده این پروژه که هم برای والدین و معلمان و هم دانش آموزان بارها و بارها مورد تاکید قرار می گیرد، این است که هوش، یک عنصر ثابت و مادرزادی نیست. هوش را می توان تقویت کرد و پرورش داد. بهره هوشی، معیار مناسب و قابل اعتمادی برای توقف روند پرورش ذهنی و هوشی نیست و دانش آموزان قادرند با تلاش و آموزش، ظرفیت ذهنی و قابلیت های یادگیری خود را افزایش دهند.